سیلواناسیلوانا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

سیلوانا(دختر بهشتی )

وصال

صداي قدمهايم را شنيدي. آري من در راهم. زمزمه ها و نجواهاي شبانه ات را شنيدم؛ زخم زبانها و كنايه هاي نامردمان را هم شنيدم. خوابها و روياهاي عزيزانمان را بهانه كردم تا به تو و پدرم نويد دهم كه من مي آيم. آري من مي آيم. در روزگاري كه عقل انسانها به چشمان آنها و نه به شعور آنهاست، من مي آيم. در دوراني كه بشر با سوزش دل ديگري عشق مي كند، من مي آيم. و ... آري من تنها دو سال و هشت ماه (نَه، ده ها سال) پس از پيوند آسماني تان مي آيم. آري من مي آيم تنها به اراده و خواست شما و نه ديگري. مي آيم، با همه وجود مي آيم . عاشقانه در آغوشم بگير مادر!   ...
9 مهر 1390

شبی پر خنده

سلام نی جونم دیشب با باباجونی رفتیم تئاتر. چون کمدی بود خیلی خندیدیم . از ساعت 30/8 تا ساعت 20/11شب طول کشید . ولی خیلی خوب بود. روحیمون عوض شد . قول میدم وقتی که اومدی تو بغل مامان جونی ببرمت تئاتر کمدی ببینی.   ...
6 مهر 1390
1